حرصم میگیرد وقتی می گوید حالا برویم به مردم محلی سر بزنیم و احوالی ازشان بپرسیم. دوباره توقف وسط راه و ما یک لنگ پا اینجا باید منتظر بمانیم تا آقا دو ساعت برود با مردم گپ و گفت کند و دردلشان را بشنود. با این همه قول داده ام سالم برسانمش به مقصد. باید تحمل کنم. جلوی پایم را درست نمی بینم...
به روایت جواد زارع
اولین نفر کامنت بزار
در گروه مادرها غوغا بود. بعضی اصرار داشتند که م...
ما آدمهای توی جمع گریه کنی هستیم. مثلاً باید ب...
دوتا لیوان لنگهبهلنگه از لبه طاقچه برمیدارد ...
چرا اینکار را کرده بودم؟ چرا حرف نپختهای از د...
دلارهایم را توی ماشین حساب میزنم. ذوقی ته دلم م...
...
رملی که باد نشانده بود روی مژههامان،...
...
اینکه از ما بدش بیاید را میفهمم. این...
...
گروهی از کافران، گودالی را حفر کردند ...
...
فروغ خانم عین خیالش نبود!همان موقع وق...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است