در گروه مادرها غوغا بود. بعضی اصرار داشتند که مراسم را عقب بیاندازند. تزئین جشن و سفارش کیک و کادو انجام شده بود.همه مردد بودند. بچه ها مشتاق رفتن هستند. پسرم لباسش را زودتر از من پوشید. بدون اینکه بازی در بیاورد موهایش را شانه کرد. می خندید...
به روایت راضیه بابایی
اولین نفر کامنت بزار
ما آدمهای توی جمع گریه کنی هستیم. مثلاً باید ب...
دوتا لیوان لنگهبهلنگه از لبه طاقچه برمیدارد ...
چرا اینکار را کرده بودم؟ چرا حرف نپختهای از د...
دلارهایم را توی ماشین حساب میزنم. ذوقی ته دلم م...
...
رملی که باد نشانده بود روی مژههامان،...
...
اینکه از ما بدش بیاید را میفهمم. این...
...
گروهی از کافران، گودالی را حفر کردند ...
...
فروغ خانم عین خیالش نبود!همان موقع وق...
...
به سختی دستهی صندلی چرمی کنار تخت را...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است