چهار نابغه با ذهنهایی متضاد
"نیچه، کافکا، بتهوون و اریک ساتی " توی شهری بیدار میشن که هیچکس سوالی نمیپرسه. نه صدا، نه موسیقی، نه معنا. فقط مردمِ خستهای که مثل ماشین، هر روز از نو تکرار میشن.
اما این چهار نفر یه چیز رو زودتر از بقیه میفهمن:
نوشته شدن.
این داستان، فقط دربارهی اونا نیست.
دربارهی ماست.
ماهایی که بیدار میشیم، زندگی میکنیم، کارمیکنیم
اگه ننویسیم، نوشته میشیم.
اگه نسازیم، ساخته میشیم.
تو نویسندهی این داستانی؟
یا هنوز نمیدونی کی داره برات مینویسه؟
اگه نفهمیم چرا اینجاییم، یه روز چشم باز میکنیم و میبینیم وسط داستان یکی دیگهایم.
این اپیزود، یه دعوت به بیداریه. به اینکه قلم رو پس بگیری... و خودت نویسنده خودت بشی.
---------------------------------
منابع و ارجاعات:
- اندیشههای فریدریش نیچه درباره "مرگ خدا" و "بازگشت جاودانه همان"
- آثار فرانتس کافکا و تمایل او به سوزاندن نوشتههایش
- زندگی لودویگ فان بتهوون و خلق موسیقی علیرغم ناشنوایی
- سبک مینیمالیستی و نوآورانه اریک ساتی در موسیقی
- مفاهیم فلسفی درباره خودآگاهی و
هستیشناسی روایت
---------------------------------
پیشنهاد مطالعه بیشتر:
- "چنین گفت زرتشت" نوشته فریدریش نیچه
- "مسخ" و "محاکمه" نوشته فرانتس کافکا
اولین نفر کامنت بزار
از مادها تا ایران و اسرائیل؛...
این روزا که همهچی بوی ترس گرفته و آسمو...
اگه یه روز از خواب پا شی و بفهمی صدا بر...
هرچی ازم مونده رو بعد مرگم آتیش بزن.
خطهایی که هرگز نخواندند
اگه یه روز یه ایستگاه عجیب وجود داشته ب...
پانو نمیخواست بمیره.
تو این اپیزود میخوایم سراغ یه آدم عجیـ...
یه جوون لاغر و خسته، بعدِ یه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است