قسمت چهاردهم / نامه‌هایی از زندان

شنیدن این پادکست به افراد زیر 16 سال توصیه نمی شود عدنان برای سارا از اولین مواجه اش با کارآگاهان پرونده صحبت می کند و می گوید اصلا نمیدانسته آنها درباره چه چیزی صحبت می‌کنند. سارا برای اینکه بیشتر با احوالات عدنان در روزهای اولیه متهم شدن به قتل و حضور در زندان آشنا شود به سراغ دوست عدنان و هی یعنی کریستا می‌رود که عدنان نامه‌هایی را در همان روزها برای او می‌فرستاده. سارا به این نکته پی می‌برد که هر چه از روزهای حضور عدنان در زندان بیشتر می‌گذرد ناامیدی در لحن نوشتار او افزایش می‌یابد. عدنان وقتی متوجه نفرت اطرافیان هی از خود می شود که صحبتهای مادر هی را در دادگاه می‌شنود. سارا تلاش می‌کند که با خانواده هی تماس برقرار کند ولی به چالشهای زیادی در این راه برمی‌خورد. عدنان در زندان آدم دیگری شده است. سارا همچنان در خلال صحبتهایش با عدنان به دنبال این است که او را بیشتر بشناسد.