شاید بتوان گفت که مهمترین مسئلهٔ پیشروی انسان این دوران «انسانشناسی» است. پس از آن و در درجهٔ دوم «دورانشناسی» بهمثابهٔ مقتضای انسانشناسی قرار دارد. آنگاه کسی که انسان و دوران را تااندازهای شناخته است، میتواند نسبت خود را با «حقیقت» بکاود، دریابد و بدان آگاه شود؛ و بر اثر آن زیستی انسانی و متمایز از زیست جانوری را تجربه کند .
بگذارید خیلی صریح مطلبی را بگویم که سالها است آن را باملاحظه و در لفافه گفتهام. حقیقت انسان، خودِآگاهِ او است و بهخصوص سلامت روانی، و زیست انسانی و اخلاقی او در گرو آشنائی و انس با خودِآگاه است؛ هرچند سایر جوانب زندگیاش نیز مستقیم یا غیرمستقیم با خودِآگاه مرتبط و متصل است. بهحسب ادعای بنده اگر کسی بخواهد زیست انسانی داشته باشد، هیچ چارهای ندارد جز این که خودِآگاهِ خویش را در اندرون خود پیدا کند.
کاری از مجمع فلاسفه ایران
حکمتانه (هم اندیشی در فلسفه و حکمت)
و گروه هنری طعم نقد
اولین نفر کامنت بزار
همهٔ جانداران و از جمله انسان درون جهان نامتناه...
رفتار انسان، ریشه در شاکلهٔ او دارد. جه...
ایمان به غیب، و پذیرفت...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است