همهٔ جانداران و از جمله انسان درون جهان نامتناهی قرار دارنـد و به سر میبرند؛ اما وضعیت انسان کاملاً متفاوت است؛ زیرا انسان علاوه بر این که درون جهان نامتناهی است میتواند «در جهان نامتناهی» نیز باشد. میان «درون» و «در» -- دستکم در اصطلاح ما -- تفاوت است. تفاوت این است که جانوران درون جهانند؛ اما از آن بیخبرند و بر اثر این بیخبری، نیازی هم به آن ندارند. آنها درون جهانند؛ اما از آن بیخبرند و بر اثر این بیخبری، نیازی هم به آن ندارند. آنها درون جهانند؛ اما فقط «در لانـه» زیست میکنند. از لانهٔ خود باخبرند و در آن به سر میبرند. لانه و اطـراف آن، برایشان کافی است و به بیش از آن نیازی ندارند؛ چرا که غریزهٔ مسدود، لانهای کوچک و محدود میطلبد. انسان امّا بر اثر شعور و آگاهیاش از بودن خود در جـهان نـامتناهی باخبر است و برای انسان بودن، به زیستن «در جهان نامتناهی» نیاز دارد؛ و برای چنین زیستنی، به ابزارهای لازم مجهّز است. شاکـلهٔ او -- از طریق ایمان به غیب -- و با گشودنِ سه پنجرهای که پیشازاین دربارهاش سخن گفتیم -- میتواند همواره در حال اتّصال به جهان نامتناهی باشد و بر اثر آن، این موجود کوچک، بیکرانه و جاودانه گردد.
اولین نفر کامنت بزار
رفتار انسان، ریشه در شاکلهٔ او دارد. جه...
ایمان به غیب، و پذیرفت...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است