داستان در مورد پسر چاق و پرخوری هست که روزی عاشق دختری میشه و تصمیم میگیره برای لاغر شدن به باشگاه بدنسازی بره و از بد روزکار بطور اتفاقی ساعتش رو توی باشگاه جا میگذاره و مجبور میشه بر خلاف میلش شبونه به اونجا بره و ...
💀
برای دسترسی به اپیزودهای بیشتر ، به کانال یوتیوب سرگیجه مراجعه کنید.
💀
همچنین برای دانلود آهنگهای پادکست به کانال تلگرام مراجعه کنید.
💀
برای حمایت از سرگیجه و ادامه دار شدن این مسیر، لایک و کامنت و در صورتی که لبخند روی لبتون نشست برای دوستاتتون یا توی صفحات مجازی به اشتراک بگذارید❤️
ABBASKARIMI
6 ماه پیشسپاس
ABBASKARIMI
6 ماه پیشفرخ بیماری روانی داشته مثل اسکیزو فرنی شیزو فرن چونکه تنها اینطور افراد به راحتی آدم میکشند
keyvan
6 ماه پیشدمت گرم عشقی
فرهاد
6 ماه پیششاهین جان خسته نباشی داداش مثل همیشه پرفکت.بهترینی همیشه همینجوری ادامه بده
پرده کنار رفت ، فیلم اکران شد ، چیزی بر...
بعدازظهر گرم تابستانی کافه ای در ناکجا ...
داستان در مورد مرد جوانیست که پدرش تصاد...
داستان در مورد غضنفر مرد ساده و روستایی...
شطرنج از هر نظر که بهش نگاه کنی
داستان در مورد داود مرد جنگیری هست که ب...
داستان در مورد راننده آمبولانسی در شب چهارشنبه ...
در ایستگاه آخر به فصل برملا شدن رازهای ...
داستان ادامه قسمت اول در رابطه با دزدی ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است