توضیحات

از متن : 《ناخشنود از ناپدید شدن ناگهانی روز ، در ظلمت خنک راهرویی دراز ، گامی به جلو برداشتم . لوییز امور روبروی من بود .لباسی سیاه بر تن داشت . صورتش از زمینه تاریکی که احاطه اش می کرد متمایز شده و نقابی مقدس ، با لب های طلایی در هوا شناور بود. لبخند میزد . لبخندش هاله ای از نور گرداگردش پدید می آورد و دیدن چهره اش را نامیسر می ساخت. .....》

ترانه پایانی : " بیقرار" آرمان گرشاسبی


با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads