این داستان سه نکته مهم داره :
اول : رایل حسادت کرد، خشونت به خرج داد، چون از عمق عشق اطلس خبردار شد و احساس نا امنی کرد . سعی کرد برای حفظ معشوقش بجنگه . ولی جنگیدن همیشه نشونهی عشق نیست؛ گاهی نشونهی ترسه، نشونهی کنترله.
دوم: لی لی در نامه ش به الن مینویسه ، منطقم میگه : یا باید تتو رو به رایل میگفتم و دفترهای خاطراتمو نشونش میدادم ، یا کلا اطلسو از ذهنم حذف میکردم. واقعیت اینه که یه رابطهی سالم به این معنی نیست که همهی گذشته تو نشون بدی. بلکه باید از خودت محافظت کنی که کسی نتونه تورو به بازی بگیره و هر بار آزارت بده.
اما سؤال اصلی: آیا باید خاطرات گذشته رو نابود کنیم که کسی اذیت نشه؟
حقیقت اینه که آدمها قبل از وارد شدن به یه رابطه، یه تاریخ دارن.
اگر عاشق طرف هستیم ، باید اینو بپذیریم که سخته!
حالا نکته سوم:
از دید ناظران ، وقتی یکی از طرفین خشونت رو تحمل میکنه ، توی ذهنمش چی میگذره؟”
وقتی مادر لیلی کتک میخورد این سوال رو از خودش میپرسید که حالا تو وجود و ذهن مامانم چی میگذره ؟
این سوال دوتا جواب داره :
۱- شخص این رفتارهای زشت رو بعنوان خشونت و توهین، شناسایی نکرده
۲- اگر عشقی که به طرفش داره و احساسی که طرفش میده رو با احساسی که از طرف مقابل دریافت میکنه
مقایسه کنیم ، میبینیم قدرت عشق و وابستگی شخص به طرف مقابل ، بیشتر از دریافت حس خرد شدن هست .
برای ترک رابطه باید روی اون له شدن و پایمال شدن عزت نفست متمرکز شی تا رابطه رو ترک کنی.
اولین نفر کامنت بزار
“وقتی خشونت ، مرزها رو...
“ما تمامش میکنیم” فقط...
اگر بماند ، عشق است......
کتاب «ما تمامش میکنیم...
کتاب شک آینده...
کتاب شوک آینده به نویس...
در قسمت دوم کناب «کافه...
کتاب «کافه چرا» نوشته ...
قلم بسیار زیبای جومپا ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است