سفر قهرمانی ناصرخسرو از نقطه امن آغاز شده و او در بیابان های عربستان با بادیه نشینان که چیزی برای خوردن نداشتند و کارشان غارت مسافران بوده است برخورد میکند پولش را از دست داده به بصره که میرسد چیزی و تن پوشی نداشته و گرمابهچی او را به گرمابه راه نمیدهد با نامهنگاری با وزیری ایرانی کمی پول گرفته جامهی نکو در تن میکند و فردا حمامی جلوی پایش ایستاده و خدمتش میکند...
رنج و عنای جهان اگر چه دراز است/با بد و نیک بی گمان به سرآید
چرخ مسافر ز بهر ماست شب و روز/هر چه یکی رفت بر اثردگر آید
ما سفر برگذشتنی گذراندیم /تا سفر نا گذشتنی به در آید
اولین نفر کامنت بزار
بالاخره #دفتر_ششم_مثنوی
سال ۱۳۸۲ زلزلهی بم این شهر را ویران کرد آن روز...
در #هفت_پیکر ...
💠۱۲ آذر تولد #ژاله_آموزگار استاد پژوهشگر و است...
در مخزن الاسرار نظامی حکایت زیبایی هست. مخصوص...
نیتها هیچ کاری نمی کنند. جوانانی در گروه...
شبِ
همهی ما یکی بود
<...
ممنوعیت مصرف الکل و مشروبات الکلی برای ایران فق...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است