بالاخره #دفتر_ششم_مثنوی تمام شد اما ناتمام تمام شد. #مولانا همه چیز را رها کرد و رفت. میخواست بگوید حالا خودت بجو چیزهایی را گفتم حالا خودت درس بگیر ... دیگر با خودت.
بهتزده شدم بعد این همه قصه و حکایت شگفت انگیز چطور #مثنوی ناتمام تمام شد؟
اولین نفر کامنت بزار
سال ۱۳۸۲ زلزلهی بم این شهر را ویران کرد آن روز...
در #هفت_پیکر ...
💠۱۲ آذر تولد #ژاله_آموزگار استاد پژوهشگر و است...
در مخزن الاسرار نظامی حکایت زیبایی هست. مخصوص...
نیتها هیچ کاری نمی کنند. جوانانی در گروه...
شبِ
همهی ما یکی بود
<...
ممنوعیت مصرف الکل و مشروبات الکلی برای ایران فق...
داستان ایستگاه آخر نوشته فریبا خانی است. این دا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است