نخستین اپیزود از فصل اول رادیو سگ سیاه
در ستایش قربانی
در یکی از روایتهای بسیاری که در قربانی وجود دارد ویژگی ضدانسانی قرن بیستم کمال مییابد و مالاپارته از خلال آن بر آن روی دیگر انسان، بر جنگ و شرارت گواهی میدهد و آن را گوشزد میکند. در روستایی نزدیک اوکراین، وقتی که پارتیزانها به آلمانیها حمله میکنند در یک روستا تنها پیرزنان و پیرمردان در روستا باقی ماندهاند. آخرین پارتیزانی که در روستا باقی مانده است یک پسر بچه است، که تقریبا همسن پسر افسر آلمانیای است که آن پسر بچه را دستگیر کرده. او نمیتواند خود را راضی کند که دستور شلیک به آن پسربچه را صادر کند. افسر آلمانی میگوید: «ببین، من نمیخواهم به تو آسیبی برسانم. تو تنها یک بچه هستی و من بابت جنگ علیه کودکان دستمزد نمیگیرم. ای خدای مهربان، من که جنگ را اختراع نکردهام...» آن افسر آلمانی راه حلی پیشپای کودک میگذارد و به او میگوید یکی از چشمهای من شیشهای است. اگر بتوانی بگویی کدام چشم واقعی من است و کدام شیشهای است اجازه میدهم که بروی. کودک بلافاصله میگوید: «چشم چپ شیشهای است.» افسر میپرسد: «از کجا به این سرعت دریافتی؟» و کودک پاسخ میدهد که فقط در چشم چپ تو هنوز چیزی انسانی باقیمانده است
اولین نفر کامنت بزار
سومین اپیزود از فصل سوم رادیو سگ سیاه...
دومین اپیزود از فصل سوم رادیو سگ سیاه
ف...
نخستین اپیزود از فصل سوم رادیو سگ سیاه
...
دهمین اپیزود از فصل دوم رادیو سگ سیاه
<...
نهمین اپیزود از فصل دوم رادیو سگ سیاه
<...
هشتمین اپیزود از فصل دوم رادیو سگ سیاه
...
ششمین اپیزود از فصل دوم رادیو سگ سیاه
<...
ششمین اپیزود از فصل دوم رادیو سگ سیاه
<...
پنجمین اپیزود از فصل دوم رادیو سگ سیاه
...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است