شاید برای این داستان بتوان از درهم تنیدگی حقیقت سخن گفت. هر کس با تمام وجود در حقیقت حل شود، همه اجزای هستی با وی همراه و هماهنگ اند. ابوجهل چون همچون شیطان بر علیه یگانگی هماهنگ حقیقت هستی عصیان کرده است و فروتنی را به کناری نهاده و منیت بر وی غلبه کرده است، با وجود مشاهده حقیقتی که با باور وی هماهنگ نیست، خشمگین میشود و نشانهها را بر زمین میکوبد.
اینکه هر کس فروتن و تسلیم در برابر حقیقت غایی باشد، همه اجزا هستی بر حقانیت وی شهادت میدهند. اما اگر مغرور و پر نخوت باشد، از هماهنگی با تمامیت هستی خارج میشود و در آن صورت حتی حواس پنجگانه نیز نمیتواند به وی کمک نماید.
این همان موسیقی هستی است که فراتر از زبان عمل میکند. همان طور که زبان موسیقی زبان بینالمللی است و همه آن را درک میکنند. هستی هم الحان خود را دارد که بر هر کسی آشکاره نیست.
منطبق با تئوری کلونینگر حس باطنی حقیقت awareness of truth بعد از حسهای باطنی هستمندی، آزادی و زیبایی اگر بیدار شود میتواند چنین هارمونی را درک کند. آگاهی بر حقیقت بالاتر از زبان عمل میکند.
اولین نفر کامنت بزار
در عالم مواردی در جریا...
طبق محتواي این داستان به تولد ثانی آنکه در وجو...
شاید...
به گ...
طبق ...
با ت...
طبق ن...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است