▨ نام شعر: هی قرص هی دوا بس کن
▨ شاعر: سیمین بهبهانی
▨ با صدای: سیمین بهبهانی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
___________
هی قرص، هی دوا، بس کن! این زندگی ست؟ آری؟ نه
بهبود ِ جسم ِ ویران را هیچ انتظاری داری؟ نه
فردا چگونه خواهد بود؟ دنیا درست خواهد شد؟
خورشید رقص خواهد کرد، در عین سوگواری؟ نه
مهتاب در سرابُستان، هر شب حریر خواهد بافت؟
صبح از کرانه خواهد تافت، با شال نقره کاری؟ نه
فقر و فساد و فحشا را، از این خرابه خواهی راند؛
تا عیش و امن و تقوا را، سوی سرا بیاری؟ نه
مقتولههای مسکین را ، کز بُضع* خویش نان خوردند
بر گور اگر گذر کردی، نان ِ دگر گذاری؟ نه
هی قرص، هی دوا، بس کن، این شرق شرق ِشلاق است
هر ضربه را، یقین دارم؛ با نبض میشماری، نه؟
هی نغمهساز آزادی، میبینمت که بیماری
نه نه نمیتوانی تا، دستی ز دل برآری. نه
بالابلند ِ پویا را، ننگ است ضعف و بیماری
گر آخرین دوا خواهی؛ مرگ است و شرمساری نه
برخیز و چهره رنگین کن؛ تا باز نوجوان باشی
پیش عدوی بدخواهت خواری مباد و زاری نه
در آخرین نبرد ای زن! فرمانپذیز ِ آتش باش
دست ِ به خود گشودن هست، گر پای ِ پایداری نه
▨
سیمین بهبهانی، نیمای غزل ِایران
————-
* بضع؛ با ضمه ب و سکون ض به معنی آلت تناسلی زن است.
اولین نفر کامنت بزار
▨ نام شعر: گفتی که میبوسم تو را
▨ ...
▨ نام شعر: در حجمی از بیانتظاری (کودکی)
...
▨ نام شعر: خانه خونین است اینک
▨ شا...
▨ نام شعر: پنجرهها بستهاند
▨ شاعر...
▨ نام شعر: ای با تو درآمیخته چون جان تنم امشب&n...
▨ نام شعر: شتر (نگاه کن به شتر آری)
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است