• 20 ساعت پیش

  • 7

  • 04:52

نیما یوشیج | قو | با صدای احمد کیایی

نیما یوشیج
0
توضیحات

▨ نام شعر: قو

▨ شاعر: نیما یوشیج

▨ با صدای: احمد کیایی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــ

صبح چون روی می‌گشاید مهر

روی دریای سرکش و خاموش

می‌کشد موج‌های نیلی چهر

جبّه‌ای از طلای ناب به دوش.


صبحگه، سرد و تَر، در آن دم‌ها

که ز دریا نسیم راست گذر،

گل مریم، به زیرشبنم‌ها

شستشو می‌دهد بر و پیکر.


صبحگه، که‌انزوای وقت و مکان

دل‌رباینده است و شوق افزاست،

بر کنارِ جزیره‌های نهان

قامت با وقار قو پیداست.


آن‌چنانی که از گلی دسته

پیش نجوای آب‌ها تنها،

وسط سبزه‌ی خزه‌بسته

تنش از سبزه بیشتر زیبا.


می‌دهد پایِ خود تکان، شاید

که کُند خستگی ز تن بیرون.

بال‌های سفید بگشاید

بپرد دربرابر هامون.


بپرد تا بدان سوی دریا

در نشیبِ فضای مثل سحر،

برود از‌جهان خیره‌ی ما

بزند در میان ظلمت، پَر.


برود در نشیمن تاریک

با خیالی که آن مصاحب اوست،

در خطِ روشنی چو مو باریک

بیند آن چیزها که در خورِ قوست.


لکّ ابری که دور می‌مانَد

موج‌هایی که می‌کنند صدا،

وندر آن‌جا کسی نمی‌داند

که چه اشکال می‌شوند جدا.


لیک مرغ جزیره‌های کبود،

در همین دم که او به تنهایی

سینه خالی ز فکر بود و نبود

می‌کند فکرهای دریایی.


نظر انداخته سوی خورشید،

نظری سوی رنگ های رقیق

با تکانی به بال‌های سفید

بجهیده‌ست روی آبِ عمیق.


برخلافِ تصورِ همه، او

مانده دیوانه‌ی حکایت آب

گر کسی هست یا نه، ناظرِ قو

قو در آغوشِ موج‌هاست به خواب.

▨ 

نیما یوشیج

بیستم فروردین ماه ۱۳۰۵


با صدای
نیما یوشیج

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها