▨ نام شعر: تلخ
▨ شاعر: نیما یوشیج
▨ با صدای: احمد شاملو
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
پای آبله ز راه بیابان رسیدهام
بشمرده دانهدانه کلوخ خراب او
برده به سر به بیخ گیاهان وآب تلخ
در بر رخم مبند که غم بسته بر درم
دلخستهام به زحمت شب زنده داریم
ویرانهام زهیبت آباد خواب تلخ
عیبم مبین که زشت و نکو دیدهام بسی
دیده گناه کردن شیرین دیگران
وز بیگناه دلشدگانی ثواب تلخ
در موسمی که خستگیام میبرد ز جای
با من بدار حوصله، بگشای در ز حرف
اما در آن نه ذره عتاب و خطاب تلخ
چون این شنید بر سر بالین من گریست
گفتا: «کنون چه چاره؟» بگفتم «اگر رسد
با روزگار هجر و صبوری، شراب تلخ»
▨
نیما یوشیج - آبان ماه ۱۳۲۷
ـــــــــــــــــــــــــ
نشانهگذاری در شعر نیما یوشیج همیشه مجادلهبرانگیز بوده است. نشانهگذاری و متن شعر که در بالا آمده، بر اساس کتاب ِ مجموعه اشعار نیما یوشیج، انتشارات زرین، چاپ اول انجام گرفته است.
اولین نفر کامنت بزار
محتوایی پیدا نشد
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است