رواق منظر چشم من آشیانۀ توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانۀ توست
دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانۀ توست
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرّح یاقوت در خزانۀ توست
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
ولی خلاصۀ جان خاک آستانۀ توست
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
در خزانه به مهر تو و نشانۀ توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرینکار
که توسنی چو فلک رام تازیانۀ توست
چه جای من که بلغزد سپهر شعبدهباز
از این حیل که در انبانۀ بهانۀ توست
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرینسخن ترانۀ توست
***
خوانندۀ شعر این قسمت: عبدالوهاب شهیدی
نوازندۀ عود: عبدالوهاب شهیدی، حسین بهروزینیا
در مایۀ ماهور
***
اولین نفر کامنت بزار
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟...
منم که شهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
...چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وان...
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
م...
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
...
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
<...یا رب این شمع دلافروز ز کاشانۀ کیست
...تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است