سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفتۀ حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
موسیقی این قسمت برگرفته از آلبومهای:
«ایران من» همایون شجریان
«چنگ اورنگ» فرهنگ شریف
اولین نفر کامنت بزار
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟...
منم که شهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
...چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وان...
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
م...
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
...
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
<...یا رب این شمع دلافروز ز کاشانۀ کیست
...تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است