• 8 سال پیش

  • 122

  • 06:01

دست نوشته های عادل دانتیسم

مرجان کیان
4
توضیحات
يك روز از پسِ يك اتفاق؛ بزرگ مي شوي ! روز اول حالت سنگين مي شود گيج مي شوي هرلحظه گمان مي كني دنيا خراب مي شود وسط سرت و تمام روز دوم چشمهايت تب مي كند؛ مي سوزد ولي حالت ديگر به سنگينيِ ديروز نيست روز سوم امان از روز سوم كه وقتي به نيمه مي رسد خودت را برمي داري مي روي گوشه اي و مي باري و مي باري و مي باري به حال تمام خوش باوري هايت به حال تمام روياهايت به حال خواستن هايي كه خواسته نشد حرف هايي كه گفته نشد و دلي كه ديده نشد مي باري و مي باري و مي باري و بعد تمام از پسِ تمام اشك هايت بزرگ مي شوي گفته بودم گاهي اتفاق ها درست مي افتد وسط خوش باوري هايت . گاهي خدا آنقدر دلش به حالِ باورهايِ ساده ي ما مي سوزد كه زمين مي زند ما را با همان باورها و بعد كنارم ان مي ايستد دستش را دراز مي كند و ما را از دوباره شروع مي كند با يك زخم كه يادمان باشد گاهي سادگي درماندگی مي آورد

shenoto-ads
shenoto-ads