نه، نه، اسم و رسم درست و حسابی نداشت؛ مثل همهی ولگردا، هر گوشه به یه اسم صداش میکردن، تو راهآهن: هایک، ته شاپور: مایک، تو مختاری: قاراپت، تو تشکیلات: هاراپت، تو سنگلج: برغوس، تو توپخونه: مرغوس، تو لالهزار: میرزا بوغوس، تو استانبول: بدارمنی، آوانس خله، موغوس پوغوس. آخرشم نفهمیدیم اسم اصلیش چی هس، کجا رو خشت افتاده، کجا بزرگ شده، پدر مادرش کی بوده، کجا درس خونده، چه جوری زندگی کرده، از کی بهکلهش زده...
از همین صدا بشنوید:
افسانه ی هزار و یک شب:
گلستان سعدی:
اولین نفر کامنت بزار
حاجی مراد، بعد از آوارگی در کشور غریب خودش را ب...
در داستان...
آتش زیر خاکستر روایتی داستانی از فضای در آستانه...
آتش زیر خاکستر روایتی داستانی از فضای در آستانه...
آتش زیر خاکستری روایتی داستانی از فضای در آستان...
راوی داست...
با توجه به اینکه داستان سه قطره خون صادق هدایت ...
سه قطره خون نام داستانی کوتاه ...
در حال و هوای نوروز قطاری از منطقه چم سنگر در ح...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است