غزل نمره ۱۳۶
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان
ایمیل جهت ارسال جنبش کاهدود
meybaha@gmail.com
دست در حلقهی آن زلف دوتا نتوان کرد
تکيه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
آن چه سعی است من اندر طلبت (بنمودم) بنمايم
اين قدر هست که تغيير قضا نتوان کرد
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت
نسبت دوست به هر بیسروپا نتوان کرد
سروبالای من آن (دم) گه که درآيد به سماع
چه محل جامهی جان را که قبا نتوان کرد
نظر پاک تواند رخ جانان ديدن
که در آيينه نظر جز به صفا نتوان کرد
مشکل عشق نه در حوصلهی دانش ماست
حل اين نکته بدين فکر خطا نتوان کرد
غيرتم کشت که محبوب جهانی ليکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
چه بگويم که تو را نازکی طبع لطيف
تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد
بجز ابروی تو محراب دل حافظ نيست
طاعت غير تو در مذهب ما نتوان کرد
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است