غزل نمره ۱۳۴
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بلبلی خون (جگر) دلی خورد و گلی حاصل کرد
باد غيرت به صدش خار پريشاندل کرد
طوطیای را به (هوای) خيال شکری دل خوش بود
ناگهش سيل فنا نقش امل باطل کرد
قرهالعين من آن ميوه دل يادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که اميد کرمم همره اين محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فيروزه طربخانه از اين کهگل کرد
آه و فرياد که از چشم حسود مه چرخ
در لحد ماه کمانابروی من منزل کرد
نزدی شاهرخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ايام مرا غافل کرد
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است