توضیحات
نوروز در سالهاي نخست انقلاب همان «نوروز»ي بود كه هميشه بود؛ اما دو عامل بهتدریج نوروز را احيا كرد؛ همان دو عاملي كه باعث نضج گرفتن و احياي شديد پارسيگرايي و توجه به ايران قبل از اسلام شدند. نخست رويكرد منفي و تا حدودی از سر كبر و غرور برخي از چهرهها و شخصيتها نسبت به ايران قبل از اسلام بود؛ امري كه نه ضرورتي داشت و نه به صلاح بود. عامل دوم برخي سرخوردگيهاي سياسي و اجتماعي بود كه بالأخص در ميان اقشار و لايههاي مرفهتر و تحصیلکردهتر جامعه دیده ميشد. رفتن به سمت پارسيگرايي و فرهنگ و تمدن قبل از اسلام بهتدریج بدل شد به يك نوع مكانيسم دفاعي در برابر بسياري از نيروهاي سياسي كانونهاي قدرت.
هرقدر كه سرخوردگي سياسي و اجتماعي در سطح جامعه بيشتر ميشد، به همان ميزان هم گرايش به پارسيگرايي و توجه به فرهنگ و تمدن قبل از اسلام هم افزايش پيدا كرد. براي بسياري از ايرانيان پارسيگرايي در حقيقت بيش از آنكه معلول و مولود اعتقادات عميق فلسفي، تاريخي و تمدني با فرهنگ و تمدن قبل از اسلام باشد، در حقيقت یکجور تقابل و رويارويي با ايدئولوژي دولتي حاكم در ايران بود.
اين قاعده كلي شامل نوروز هم ميشد. براي بسياري از اقشار و لايههاي سنتيتر و مذهبيتر جامعه كه لزوماً يا مشكل سياسي ندارند يا كمتر آن را احساس ميكنند، نوروز همچون گذشتهها همان نوروز باقی ماند؛ نه چيزي بيشتر، نه چيزي كمتر. نگاهشان به نوروز همان نگاهي است كه 50سال پيش يا قبل از انقلاب بود؛ اما براي بسياري ديگر، نوروز، چهارشنبهسوري، سيزدهبدر و هر نماد و سمبل ديگر ايران قبل از اسلام، همچون درفش و علامتي براي نشان دادن مخالفتشان با بسياري از سياستهاي حاكم است.
دولتمردان نيز متوجه اين مسئله شدهاند. يك واكنش آنان اين بوده كه مثل گذشتهها سعي نكنند در برابر تمدن ايران قبل از اسلام جبههگيري نمايند. برخي در حقيقت تا آنجا پيش رفتهاند كه بيرق ايران، ايرانگرايي و پارسيگرايي را خود به دست گرفتهاند؛ اما اين همه واكنشها نبود. يك واكنش عموميتر اين بود كه بسياري از مسئولان به اين تفكر رسيدهاند كه چرا اساساً ما در برابر ايران قبل از اسلام و نمادهاي آن همچون نوروز موضعگيري ميكرديم؟ حالا كه نميشود نوروز را محدود كرد، سيزدهبدر را منسوخ كرد، چهارشنبهسوري را جمع كرد وقسعلیهذا، سعي كنيم آنها را مصادره و بهاصطلاح «اسلامی» كنيم. سيزدهبدر شد روز طبيعت، نوروز هم شد يك جشن ملي- اسلامي و دستكم برخي از مسئولان و صاحبنظران سعي كردند براي چهارشنبهسوري هم يك لباس، اگر نگفته باشيم ديني، لااقل لباسي كه مغاير با شريعت نباشد بدوزند. (ازجمله اينكه شيعيان براي دادن علامت به يكديگر آتش روشن ميكردهاند كه همان بزرگداشت چهارشنبهسوري است.)
چنين شده كه امروز رسيدهايم به نقطهاي كه مملكت دو، سه هفته تعطيل ميشود و نوروز دارد كمكم بدل ميشود به يك سنت اسلامي- ديني.
مسئولان براي اينكه از زهر به كار گرفته شدن نوروز، چهارشنبهسوري يا سيزدهبدر بهعنوان يك حربه سياسي عليهشان بكاهند، خودشان هم افتادهاند به تلاش در جهت بزرگداشت اين آئينها. بعضاً در «اسلاميزه» كردن نوروز و... آنچنان متوسل به حجيتها و انگارههاي ديني ميشوند كه بعيد نيست چند سال ديگر نوروز بدل شود به يك پديده اسلامي.
راستي را آن است كه نوروز هيچ ارتباطي به اسلام ندارد. تنها اعيادي كه رسول اكرم(ص) بزرگ ميداشته، در درجه اول عيد فطر و در مرتبه بعدي عيد قربان بوده. برخلاف ايران در تمامي كشورهاي اسلامي ديگر، عيد فطر يك مناسبت بسيار بزرگ و مفصل است و معمولاً دو، سه روز تعطيل هستند؛ لباسهاي الوان و بعضاً نو ميپوشند، به ميهماني و ديدار يكديگر ميروند و به معناي واقعي جشن ميگيرند. ما تنها كشور اسلامي هستيم كه به عيد بزرگ فطر اهميت زيادي نميدهيم و فقط يك روز تعطيل هستيم. تنها مسئله مهم برایمان در عیدی که در سنت رسولالله(ص) و صحابه صدیقشان مهمترین عید بوده آن است که آیا هلال ماه رویت شده یا نه. بدون اينكه آن رفتار و بزرگداشت را كه مسلمين در كشورهاي ديگر براي اعیاد فطر و قربان قائلاند را انجام بدهيم. گفتن اين سخن كه عيد نوروز هيچ ربطي به اسلام ندارد و آنقدر تلاش نكنيم كه آن را به شريعت بچسبانيم، بههیچروی به معناي آن نيست كه از آنطرف پشتبام بيفتيم. در برابر آن جبههگيري كنيم و خواسته باشيم آن را خوار كنيم (همچنان كه برخي تلاش كردند بعد از انقلاب اينگونه كنند). خيلي سنتها و آدابورسوم ديگر هم، چه در عربستان و چه در جوامع ديگر بودهاند كه ربطي به اسلام نداشتند اما درعینحال آدابورسوم خوبي بودند و منافاتي هم با اسلام نداشتند و نه رسولالله (ص)، نه صحابه صديق و نه خلفاي راشدين خواهان جمع شدن اين آدابورسوم نشدند. بهبیاندیگر، نه نيازي هست كه ما آنگونه كه در سالهاي نخست انقلاب، بعضاً عدهاي انجام دادند، موضعي عليه نوروز بگيريم و نه ايضاً نيازي هست كه اینگونه كه ظرف سالهاي اخير مد شده، نوروز را روي سرمان بگذاريم و اصرار نماييم آن را به اسلام بچسبانيم. درست همان رویکردی را داشته باشیم كه اجداد و نیاکانمان در طی آن 1400سال بعد از اسلام انجام ميدادند. همانکه پیشتر گفتيم؛ نوروز، نوروز بود و اسلام هم اسلام. نه سعي ميكردند آن را منسوخ و پايمال كنند و نه متقابلاً سعي ميكردند بر آن لباس شرعي و اسلامیت بپوشانند.
كلام آخر اينكه، بهجای آنكه براي عقب نيفتادن از ديگران، نوروز را روي سرمان بگذاريم و حلوا حلوا كنيم، شايد بهتر باشد كه ببينيم چرا چه شد که در مقطعي (سالهای نخست انقلاب) نوروز، نوروز بود اما امروزه بسياري از مردم اين همه به آن توجه نشان میدهند و آن را بزرگ نمودهاند؟