صبا ز طرهٔ جانان من چه میخواهی
ز روزگار پریشان من چه میخواهی؟
دلم ببردی و گویی که جان بیار، ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟
دوباره آمدی ای سیل غم، نمیدانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخواهی؟
جز آشیانۀ بلبل گلی به شاخه نماند
صبا دگر ز گلستان من چه میخواهی؟
کمال یافت نهالت ز آب چشم بهار
جز اینقدر، گل خندان من چه میخواهی؟
اولین نفر کامنت بزار
نرگس غمزه زنش بر سر...
وادی عشق چو راه ظلما...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است