سعدی
یکی دوستی را که زمانها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بودهام؟
گفت: مشتاقی به که ملولی.
دیر آمدى اى نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
معشوقه که دیر دیر بینند
آخر کم از آن که سیر بینند
شاهد که با رفیقان آید، به جفا کردن آمده است؛ به حکم آنکه از غیرت و مضادّت خالی نباشد.
اِذا جِئتَنی فی رِفقَةٍ لِتَزورَنی
وَ اِن جِئتَ فی صلحٍ فَأنتَ مُحارِبٍ
به یک نفس که بر آمیخت یار با اغیار
بسی نماند که غیرت وجود من بکشد
به خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی
مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد
لینک های پادکست
پادکست بوطیقا - قسمت بیستم و دوم
شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا
حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا
معرفی پادکست : پادکست فارسی کیومارک
تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اولین نفر کامنت بزار
حافظ
کرشمهای کن...
سعدی
معلمت همه ش...
سعدی
سالی محمد خ...
حافظ
یوسفِ گُم گ...
سعدی
که برگذشت که...
سعدی
یکی را از م...
حافظ
یاد باد آن ک...
حافظ
مرا مِهر س...
حافظ
بُوَد آیا ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است