گاهی زود میرسم
مثل وقتی که بدنیا آمدم
گاهی اما خیلی دیر
مثل حالا که عاشق تو شدم
دراین سن وسال من همیشه برای شادی ها دیر میرسم
و همیشه برای بیچارگی ها زود
و آنوقت یا همه چیز به پایان رسیده است
و یا هیچ چیزی هنوز شروع نشده است
من درگامی از زندگی هستم
که بسیار زود است برای مردن
و بسیار دیر است برای عاشق شدن...
من باز هم دیر کرده ام...
مرا ببخش محبوب من
من بر لبه عشق هستم
اما مرگ به من نزدیکتر است.
" عزیز نسین "
اولین نفر کامنت بزار
دور دنیا هم که چرخیده باشی باز دور خودت چرخیده...
چه می گذرد در دلم که عطر آهن تفته از کلماتم ری...
کم میخوابم ،
اما رویا فراوا...
ﺧﺴﺘه
عاشق شدن در زمستان فکر چندان خوبی نیست.
د...
از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام ...
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به ...
مشت هایم را بسته ای
به گل یا پوچ بچگانه ا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است