هوا انقد سرده که آدم نمیتونه یه چرت بزنه... انقد سرد که حتی نمیتونم ضبط صوت کوفتی رو تو دستم بگیرم و صدام رو براتون ضبط کنم. نسیم سرد قطبی لعنتی از لای پنجرههای سلولم رد میشه و نفسم رو بهشکل مه در میاره. کدوم خری گفته فلوریدا ایالت آفتابیه؟ الان اگه اینجا بود، حالیش میشد چه زری زده.
خب مهم نیست، زیادی دارم نق میزنم.
شما از من خواستین که در مورد قتلهایی که *مرتکب شدم*، حرف بزنم. من با همین جمله مشکل دارم. کی به شما گفته من جنایتکارم؟ اینکه توی تلویزیون من رو نشون بدن و چهار تا عکس ازم توی روزنامه چاپ شه، براتون کافیه تا همچین انگی رو بهم بزنین؟ اینکه یهسری پلیس و قاضی که دنبال نیستونابود کردن من هستن بگن که قاتلم، شما باید باور کنین؟ تنها هدف شما اینه که از من یهسری حرف بکشین بیرون تا بتونین کتابتون رو با تیراژ بالاتری بفروشین؛ مگه نه؟ مگه دنبال پول نیستین؟ هان؟ دنبال شهرت؟ افتخار؟ پس چی؟
شما فقط دنبال پول بیشتری هستین، هر چی غیر از این بگین باور نمیکنم.
ولی حتی این هم برام مهم نیست. من دیگه ته خطم، اینجا توی بند اعدامیها چیزی برای از دست دادن ندارم. پس هر چی بدونم بهتون میگم
اولین نفر کامنت بزار
سالن پر از جمعیت بود طوری که دیگه نفس ک...
این موش و گربه ...
مردم ویچیتا میدونستن که بی تی کی تو شهر...
فاصلهی
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است