مشت هایم را بسته ای
به گل یا پوچ بچگانه ات
و حواست نیست
بادبادک هایمان را که آزاد کنند
آسمان کوچک نمی شود!!
تو تنها
دست روی دستهایت گذاشته ای
تا ایستاده باشی
و من و مشت هایم
خوب می دانیم،
فاجعه زمانیست
که شاخه ها شکسته اند
و درختی نمی افتد!!
(الهه مستغاثی)
اولین نفر کامنت بزار
عشق مثل تصادف است !
اولش داغی ؛ نمیفهمی ؛...
میدانم
حالا سالهاست که دیگر هیچ نامها...
قسم به عشق که ...
من بلدم آنقدر دیر بخوابم
که اندوهم را خوا...
پس سینهام سرد شد
<...دير آمدی ... دُرُست!
سلام آخرین فصل سال
سلام برف های نیامده ، ...
تن سردو دلش کباب آدم برفی
<...تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است