عنوان داستانک : " قلب ها همیشه ، نمی میرند"
نویسنده: " علیرضا ابراهیمی" : پدرم
موزیک متن: The shape of my heart
( شکل قلب من ) خواننده : Sting
پینوشت (دستنویس انتهای داستان) :
"شب یکشنبه با دایی اسماعیل که مسلول بود، تنها بودیم - مهرماه - هزار و سیصد و پنجاه و یک"
شرح :
عباس که برای ملاقات دایی اش که در بخش بیماری های عفونی بستری است ، به بیمارستان رفته است و در آنجا .... .
بشنوید و لذت ببرید .
دیدگاه من:
داستانی که در آن امید به زنده ماندن با عشق به تصویر کشیده شده است . داستان از فضای حزن انگیز و احساس غم به واسطه حضور در بیمارستان آغاز و با عشق به دختری مسلول اما زیبا به اوج خود می رسد.
با توجه به تاریخ داستان ، نویسنده حدود ۱۹ سال سن داشته است؛ به نظرم برای یک پسر نوزده ساله توجه ، همدلی و عشق به انسانهایی که از بیماری کشنده رنج میبرند ، نشان از روح بلند و عمیق انسان دوستانه او (پدرم) دارد. با اینکه داستان ساده است ، ولی احساسات ژرفی را بیان می کند. "
در کل داستان کوتاه توصیف کالبد فضا و تنِ انسان رنجور از بیماری به دقت و به شکل ظریفی با روایت روحیه شکننده انسانها تلفیق شده است.
پایان داستان گفته نشده ، ولی با جمله " قلب ها همیشه نمیمیرند " مشخص است که مریم از دست رفته است. اما یاد او با قلبی که با عشق روشن شد زنده ماند. "
استفاده از دو واژه مثبت قلب ، همیشه در کنار واژه نمی میرند . پارادوکسی دوست داشتنی و منحصر به فرد ایجاد کرده است.
توضیحات اسامی :
_ مسلول : کسی که به بیماری سِل مبتلا است. بیماری سل بیماری که دستگاه تنفسی را درگیر می کند و با سرفه های شدید و خونی ، تب همراه است. و در موارد پیشرفته به مرگ قطعی منتهی می گردد. این بیماری یکی از سهمگین ترین بیماریهای دنیا و ایران بوده که از زمان قاجار وجود داشته است و بیمارستان مسیح دانشوری تهران از مراکز درمان آن بوده است.
اولین نفر کامنت بزار
همیشه دوست داشتم پدرم را بشنوم
داستان های...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است