قسم به عشق که دروازه ی سپیده دم است
قسم به دوست که با آفتاب ها ، به هم است
قسم به عشق که زیتون باغ های شمال
قسم به دوست که خرمای نخل های بم است
سپس به جنون ــ این رهایی مطلق ــ
که در طریقت عشّاق اوّلین قدم است
که زیستن تهی از عشق ، برزخی است عظیم
که زندگی است به نام ار چه ، بد تر از عدم است
مگر نه ماه شب ماست عشق و خود نه مگر
محاق ماه به خیل ستارگان ستم است ؟
ببین ! که وقت جهان بینی است و جان بینی
کنون که آینه ی چشم دوست ، جام جم است
(حسین منزوی)
اولین نفر کامنت بزار
من بلدم آنقدر دیر بخوابم
که اندوهم را خوا...
پس سینهام سرد شد
<...دير آمدی ... دُرُست!
سلام آخرین فصل سال
سلام برف های نیامده ، ...
تن سردو دلش کباب آدم برفی
<...به کوی...
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم/
ای توبه...
فصل دوم پادکست «رادیو فصل آوا» با عنوان « زمست...
تو نیستی
جیب های من از آجیل تنهایی پر است...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است