مریم دخترک شش سالۀ داستان، با تنها همدم و همصحبتش حرف میزند. مریم خیلی تنهاست. هیچکس حواسش به او نیست، نه مادر، نه مادربزرگ، نه پدر و نه عمو ناصر. مریم برای این که پیچیدگیهای دنیای آدمبزرگها را فهم کند، عروسکش کوتول را به جای آدمبزرگها مینشاند، تا در نمایشی تراژیک، بفهمد چه بر سر او، پدر، مادر و مادربزرگش آمده است.
امیر نبی پور
عالی👌🏻
کاربر شنوتو. محسن خیراندیشان
خسته نباشید
داستان وصف زندگی پسری به نام مهرداد است که برای...
از استخوانهای برجسته گونههایش پیدا بود که مرگ ...
«میهنپرست» داستانی کوتاه در حدود ۵٬۵۰۰ کلمه از...
اجاره خانه، نام داستان کوتاهی از بزرگ علوی، یکی...
داستان : دوست
کتاب : چراغ آخر
نویس...
آهوی بخت من گزل، سرنوشت دختری است به نام گزل که...
داش آکُل یا داش آکَل لوطیِ شیرازی اواخرِ دورهٔ ...
داستان کوتاهی از مجموعه داستان چمدان نوشته ی بز...
اپیزود۱:
داستان کتاب زنی که مردش را گم کر...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است