فرانتس کافکا چند ماه پیش از مرگش یکی از درخشانترین داستانهایش را نوشت. در داستان نقب موجودی تنها، شبیه موش کور، برای محافظت از خود، عمرش را صرفِ ساختن خانهای زیرزمینی و تودرتو کرده است. او در آغاز داستان میگوید «من نقب را تمام کردهام و ظاهراً موفق شدهام». ولی اطمینان او فوراً رو به تزلزل میگذارد: از کجا بداند استحکاماتش او را محافظت میکند؟ به نظر میرسد که داستان نقب شرح و تفسیری بازاندیشانه دربارۀ زندگی خودِ کافکا باشد. با این تفاوت که آنچه او از آن میترسید، بیماری بود.
👤نویسنده: ویل ریس
🖋مترجم: عرفان قادری
🎙گوینده: مهدی صفری
📄منبع مقاله: ایان
📑منبع ترجمه: وبسایت ترجمان
📻نسخه صوتی: رادیو ریرا
اولین نفر کامنت بزار
ابطالگری پوپری، با همۀ سادگی دلپذیرش، بهسرعت...
تحقیقی تازه نشان میدهد والدین، در سال اول تو...
چه میشود که زنی با سه بچۀ کوچک، تصمیم میگیر...
رواقیگری در سالهای اخیر بهطرز چشمگیری احیا...
آیا در روزگاری که دانشآموزان و دانشجویان بیش...
در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده ...
فروید عزاداری را فرایندی میداند که منجر به ا...
شرکتهای چندملیتی همیشه متهم بودهاند که برای...
امروزه میزان موفقیت یک پژوهشگر، تا حد زیادی، ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است