.
تو را تماشا میکنم
خورشید بزرگ میشود
و عنقریب روزمان را سرشار میسازد
بیدار شو
با قلب و سری رنگین
تا ادبار ِ شب زایل گردند
تو را تماشا میکنم
و همه چیز عریان میشود
بیرون بَلَمها در آبهای کم عمق میرانند
سخن کوتاه باید کرد:
دریای ِ بدون ِ عشق سرد است
جهان آغاز شده ست
موج ها گهوارهی آسمان را تکان میدهند
و تو در میان شمدهایت به خود تسلی میدهی
و خواب را به خویش میخوانی
#بیدار_شو
تا در پیات روان گردم
من تنی دارم برای انتظار کشیدنات،
تنی برای دنبال کردنات
از دروازهی سحر تا مَدخل ِ شب
تنی برای صرفِ عمرم به مهر ورزیدنات
و قلبی برای به خویش فراخواندنات، به وقت ِ بیداریات…
■ نویسنده: پل الوار
شعر : تو را تماشا می کنم
اجرا : دلیا اسدی
📂 فصل اول 📎 06
پادکست: خاکستری خاکستری خاکستری
تهیه شده در مجله ادبی هنری شاعران عاشقی
ساناز ملکی
بسیار عالی و آرامبخش هستید
| تا آفتابی دیگر ...
؛
رهروان خسته ...
| میان خاک سر از آسمان درآوردیم |
شاعر ؛ ...
| ای بنازم مهتاب |
شعر و اجرا : دلیا اسدی...
|برو مهتاب شام دیگران باش|
شعر : محمدابرا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است