در این قسمت، باران و فاران به طوراتفاقی یک گلدان را میشکنند، ابتدا میترسند که حقیقت را بیان کنند اما در نهایت این کار را میکنند و در طول برنامه در مورد اهمیت صداقت و راستگویی با یکدیگر به صحبت میپردازند.
در این قسمت، پدر و مادر باران و فاران برای تموم شدن کتاب اطفال جشن کوچیکی میگیرن، اونا تهیه کننده برنامه و خاله خورشید رو هم دعوت کردن که تو جشنٰشون شرکت کنن
...
دراین قسمت باران و فاران به همراه مادرشون، یک سری کیسه پارچهای درست کردن و بین همسایهها پخش میکنن تا موقع خرید به جای پاکتهای پلاستیکی ازش استفاده کنند.
...
در این قسمت باران و فاران بعد از چند هفته کلاس پیانو رفتن، از کند پیش رفتن کلاس خسته شدند و تصمیم دارند به پدر و مادرشون بگن که دیگه نمیخوان تو کلاسا شرکت کنند.
...
در این قسمت باران و فاران همراه مادرشون دارند کتابهای مدرسه دو تا از دوستانشون که مشکل دارند رو جلد میکنند تا به دوستهاشون کمک کرده باشند. در همین حال مادربزرگ که تازه دعا خوندش تموم شده م...
دراین قسمت باران مشغول صحبت کردن در این مورد است که همکلاسیهایش به او میگویند ترسو، چون قوانین مدرسه را رعایت میکند، که ناگهان صدای شکستن شیشه میآید.
...