رادیو مضمون|محمدرضا پهلوی؛ آنطور که فکر میکرد، آنگونه که حکومت میکرد (۱۲)
شطرنج بدون شاه
هواپیمای شاه به سمت مصر از بالای سر اقیانوسها پرواز میکرد و تلفن داخل کابینش مرتب زنگ میخورد. از جاهای مختلف تماس میگرفتن و خواهش میکردن هواپیما یه جایی لااقل چند ساعت متوقف بشه تا مرحله اول آزاد کردن گروگانها جلو بره. یعنی لااقل بذارید گروگانگیرها رو فریب بدیم، یا کاری کنیم که حکومت ایران بهانهای برای آزاد کردنشون داشته باشه و این کلاف باز بشه. حتی وکیل ایران هم چند بار تماس گرفت. یکی از آمریکاییها ناراحت شد که چرا شاه به فکر اونا نیست. محمدرضا ته دلش اتفاقاً از این وضع راضی بود و خیلی دوست داشت که هر رابطهای بین آمریکاییها با حکومت جدید به هم بخوره. اون فکر میکرد حالا میتونه با زنده موندنش، تسلیم نشدنش و استعفاء ندادنش، انتقام بگیره.
نویسنده: میلادجلیلزاده
در تنظیم این روایت در پایان هر بخش، به حیاط خلوت متن رفتیم و صدای خانمها و آقایانی که از بستگان و همکاران و صاحب منصبان سالهای سلطنت بودند را متناسب با متن هر شماره کنار هم چیدیم تا ضمن داستان، صدای اصلی بازیگران و موثرین آن زمان را هم به گوش شما برسونیم.
00:01:07 بخش اول
00:30:10 حیاط خلوت متن اول
00:41:41 بخش دوم
رادیو مضمون کاری از گروه پادکستهای «همیشه درمیان» هست که با همکاری روزنامه فرهیختگان آماده میشود و به گوش شما میرسد.
___________
___________
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است