ماندانا: حالا می فهمم که چرا هنوز بعد از گذشت نزدیک به ۲۰۰ سال نام و خاطره طاهره در ذهن مردم ایران زنده ست
به نظرم طاهره مثل یه ستاره دنباله دار زیبا و پرنور بوده که به سرعت از آسمون ایران گذشته و دو قرنه که همه تو شگفتی اش موندن
ترنم: طاهره از طریق پسر خاله اش، ملا جواد برغانی با عقاید شیخیه آشنا می شه و کتاب های سید کاظم و شیخ احمد رو می خونه و عقایدشون رو می پذیره و حتی رساله ای هم در اثبات عقاید شیخیه می نویسه.
م...
ترنم: من یه چیزی خوندم که می دونم خیلی دوست داری برات تعریف کنم، برای همین هم کلی یادداشت برداشتم که چیزی یادم نره.
ماندانا: خوب بگو چی خوندی.
ترنم : درباره بانویی خوندم که مثل یه ستاره بود ...
نبیل: . . . اما در این میان جوانی بی اختیار از صف سربازان عبور کرد و با وجود موانع شدیدی که وجود داشت، با پای برهنه در جاده شروع به دویدن کرد. نیم فرسخ راه را دوید تا عاقبت هر طور بود خود را ...
ماندانا: ترنم روستاهای قم و قمرود و کنارگرد رو تعریف کرد، تا رسیدیم به روستای کلین
نبیل: این را هم تعریف کردند که ملا مهدی کندی و ملا مهدی خویی پیام حضرت بهاء الله رو به حضرت باب رساندند؟
...
نبیل: گرگین خان محمد بیک چاپارچی را مامور کرد و به او سفارش کرد که:
مراقب باش هیچ کس باب را نشناسد، حتی سوارانی که با تو هستند نباید بدانند که این شخص کیست و اگر کسی پرسید، بگو شخص تاجری است...
ترنم: خوب تو دیشب به کجا رسیدی؟
ماندانا: دیشب جناب نبیل تعریف کردن که چطور حضرت باب به اصفهان رفتن و مردم اصفهان چه استقبال خوبی از ایشون کردن.
حتی منوچهرخان معتمدالدوله، حاکم اصفهان، توی ج...
ماندانا: پس حالا بعدش رو بگین. گفتین که حضرت باب از منزل عبدالحمید خان داروغه مستقیما به اصفهان رفتن و مادر و همسرشون رو دیگه ندیدن
نبیل: بله، اواخر تابستان سال ۱۲۶۲ هجری قمری بود که حضرت با...
نبیل: آن نوروز حضرت باب همه املاک و دارایی خود را به نام همسر و مادر خود کردند و در وصیت نامه خود هم منزل و بقیه دارایی های خودشان را به مادر و همسرشان واگذار کردند و نوشتند که بعد از وفات ما...