در «گشت وگذار طهرونی» شنونده روایت آلبرت كوچویی از سید ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (نایب السلطنه عباس میرزا، قائم مقام فتحعلی شاه، و صدر اعظمی محمد شاه) باشید.
از آنجا كه علم داشت شاه ضعیف نفس است، زمام كارها را خود به عهده گرفت شاه (محمدشاه) قسم خورده بود خون او را نریزد، او نیز پیمان بسته بود مانع دست اندازی قوای روس به ایران شود. بغض و حسد درباریان رودی از خشم را همواره به سوی او جاری می كرد.
غروب روز ۲۴ صفر ۱۲۵۱ بود كه پیشكاری از قصر برای او پیغام شاه را آورد كه شاه مترصد ملاقانی محرمانه با وی است.
دو ساعت از شب گذشته بود كه فهمش شد او را زیر نظر دارند، هنوز شاه تشریف فرما نشد.
اظهار كرد اگر شاه فرمایش ندارد من بروم و این جواب را می شنود، شاه گفتند: كار لازمی دارند و شما خارج نشوید.
گویند در این حال این شعر را با ناخن روی دیوار می خراشد: روزگار است اینكه گه عزت دهد، گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
مرد ك
اولین نفر کامنت بزار
در «گشت و...
در «گشت وگذار طهرونی»، آلبرت كوچوئی به موضوع «...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است