مرگ تنها با یک جسد معنی نمی شود گاهی با پلکهایی باز و قدمهایی استوار میان رفت و آمد عقربه ای روی محور ساعت متبلور شده بی آنکه آگاهانه به آن تن داده یا متوجه حضورش باشی ...
اولین نفر کامنت بزار
داستان راجب شب کابوس وار پدریست که شب تولد پسرش...
این داستان در محدوده زمانی قیام میرزا کوچک خان ...
خلاصه داستان: بعد از ظهر روزی که خورشید برای هم...
داستان در فضایی خاطره انگیز در دهه هفتاد میگذرد...
داستان در شبی که زلزله تهران به وقوع پیوست اتفا...
داستان حول دوره پهلوی اول و دزدی های تلکه بگیرا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است