آرش یک شب به بهانه آوردن آشغال ها سرکوچه می رود که به گربه غذا بدهد ولی چون زمان زیادی را صرف غذا دادن به گربه می کند پدر و مادرش متوجه می شوند و..
...
آرش یک شب به بهانه آوردن آشغال ها سرکوچه می رود که...
جان دوست صميمي جک در سر راه مسافرتشان به منهتن پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت:
يک لحظه منتظر باش مي روم يک روزنامه بخرم.
پنج دقيقه بعد، جان با دست خالي برگشت.
شما می توانید به ادامه این دا...
جان دوست صميمي جک در سر راه مسافرتشان به منهتن پس ...