توضیحات
غزل شماره 96:
درد ما را نيست درمان الغياث
هجر ما را نيست پايان الغياث
دين و دل بردند و قصد جان کنند
الغياث از جور خوبان الغياث
در بهای بوسهای جانی طلب
میکنند اين دلستانان الغياث
خون ما خوردند اين کافردلان
ای مسلمانان چه درمان الغياث
همچو حافظ روز و شب بی خويشتن
گشتهام سوزان و گريان الغياث
تعبیر غزل 96:
گویی فریادها و آه و ناله ها راه به جایی نمی برد و برای دردهای شما درمانی وجود ندارد. ناامید شده اید و غم و اندوه سراسر وجودتان را فراگرفته است. درست است که به نظر می رسد آرزوهای شما بر بادرفته، اما در گذر این روزها تجربه هایی به دست آورده اید که در آینده بسیار به کارتان خواهد آمد. احساسات منفی را کنار بگذارید، به جای گریه و زاری برای حل مشکل اندیشیده و سعی کنید بهترین تصمیم ممکن را بگیرید. واقعیت های زندگی را با چشم باز ببینید و از اتفاقاتی که تاکنون افتاده درس بگیرید.