دلم میگیرد از دوری کجا آغاز دیدار است
صبوری خسته شد از من تمام کوچه دیوار است
نگاهم مانده بر راهت به دل اندوه جانکاهت
سرم گرم خیال تو تنم از درد بیمار است
چرا عاشق شدم دیروز که امروزم خراب آمد
چرا دیگر نمی آیی چرا رسم تو آزار است
همه منعم کنند از تو که سرگردان هر راهی
همه گویند در این راه سر دیوانه بر دار است
همه منعم کنند از تو که سرگردان هر راهی
همه گویند در این راه سر دیوانه بر دار است
گذشتند روزها و راه هنوز از دیدنت خالیست
منم در انتظار و آه ندانم این چه پندار است
چو آمد بر لبم نقشت شکستم نقش های خود
کشیدم نقشه بر راهت خیالم خام دیدار است
همه منعم کنند از تو که سرگردان هر راهی
همه گویند در این راه سر دیوانه بر دار است
همه منعم کنند از تو که سرگردان هر راهی
همه گویند در این راه سر دیوانه بر دار است
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است