از حرفهای تو غزل از چشمهای تو عسل با فصل روسریه تو بوی ترنج میرسه
دستاتو که به من بدی دستم به گنج میرسه
از یه طرف باعث خوب از یه طرف با رویه خوب تو میرسی و میرسم من به یه آرزوی خوب
آباد میکنن منو ویرونه میکنن منو این چشمهای لعنتی دیوونه میکنن منو
باید یه لحظه از تو رو صد سال زندگی کنم آینده و گذشته رو تو حال زندگی کنم
وقتی که من هر گره از موهاتو باز میکنم از بس که طول میکشه عمر دراز میکنم
تا اومدی ببینی از چی گر گرفته شبه من دیدی نفسای خودت کبریت میکشن به من
وقتی محاله بودنت من فرض میکنم تو رو از راه دور با خودم هم مرز میکنم تو رو
باید یه لحظه از تو رو صد سال زندگی کنم آینده و گذشته رو تو حال زندگی کنم
وقتی که من هر گره از موهاتو باز میکنم از بس که طول میکشه عمر دراز میکنم
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است