يه قطاري خالي ميره بندر
يه لنجي روي دِريا راهش رو گم کرد
يه دمام گوشهي انبار خاک خورده
يه جاشو تو جزيره خوئه نيمه ظل افتو پارو نداره
سفر با يکي سفره در پيچ و تابي
که از ارث وا مانده زان مرغ دريايي خوش نواي جنوبي
بر او سيب سرخ به خنده بيُفتُم
از اسبُم، از اصلُم، به دِريا بيُفتُم
دِريا، چه اسم قشنگي
به دريا بيُفتُم، به بندر بيُفتُم، به دشتي بيُفتُم
به دشتي رسيدي بلندتر بخند
بلندتر بخند ياد خونه بيُفتُم
آه ياد خونه بيُفتُم
ياد خونه بيُفتُم
عزيزُون خبر بر دلبر زارُم رسونيد
که فايز يک تن و دشمن هزاره
آي دل خبر اومد که دشتستون بهاره
زمين از خون فايز لالهزاره
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است