مو به مو قدم قدم به زلف تو قسم قسم رسیده عشق تو به جان من
به یاد تو نفس نفس بریده ام از این قفس زندان است جهان من
عشقت چرا تاوان من شد رفتی غمت پایان من شد
از هر گناهی توبه کردم چشمان تو ایمان من شد
تورا چون جان خود میدانمت تورا
چون سایه میپندارمت هر چه تو دوری من صبورم
مرا از غم جدا نمیکنی مرا یک دم صدا نمیکنی
من که گذشتم از غرورم قبل از تو من عاشق نبودم
تو آمدی با هر نگاه مرا گرفتارم کنی این قرارمان
از عشق بیزارم کنی به یاد تو من بی قرارم
ای وای هنوز چشم انتظارم …
تورا چون جان خود میدانمت تورا
چون سایه میپندارمت هر چه تو دوری من صبورم
مرا از غم جدا نمیکنی مرا یک دم صدا نمیکنی
من که گذشتم از غرورم قبل از تو من عاشق نبودم
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است