ببین عاشق شدم ای رهگذر
مرا هر جا که شد با خود ببر باورم کن
تا تو از راه رسی شاعران شعر سرایند
قومِ مردانِ مبارز به این شهر بیایند
تا تو از راه رسی پنجره ها باز بمانند
مرد و زن بر سر هر کوچه آواز بخوانند
خالی از لطف نباشد گذری کنی از این کوچه ی بن بست
خالی از لطف نباشد بر دله غم زده ی ما بکشی دست
من توقع ندارم همنشینم شوی ای حضرتِ دریا
خالی از لطف نباشد بزنی موجی بر این ساحلِ تنها
زیبای من تنها تویی صبر و قرارِ من همه دار و ندارِ من
نخواهی بگذری از این دلِ آزرده ی من
بی تو که لبخندی دگر با من نمی ماند همه
دنیا که میداند تویی حال
ماه شبگرد کجا صورت ماهِ تو کجا
شبِ بی نور کجا زلفه سیاه تو کجا
دله مغرورِ مرا ببین رساندی به کجا
هی شدم حرفِ زبان همه عالم به خدا
زیبای من تنها تویی صبر و قراره من همه دار و ندار من
نخواهی بگذری از این دله آزرده ی من
...
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است