بعد از تو هیچ میماند از قلبم برای من
بغضم حریف گریه هایم نیست خدای من
این گریه ها یعنی شروع ماجرای من
چشم رقیبان خورده بر دارو ندار من
دوش شما تنها دلیل انتظار من
دیوانگی دیگر نمی یاد به کار من
عاشق شدم عاشق چرا از دور
میبینم تو را وای از این درد دوری
ماندم در آغوش غم در دل تو جا ماندی
فقط اما هنوز غرق غروری
شهزاده نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشته از کمان دردانه که هستی
ای عشق خرابم کرده ای آخر تورا
تا کی کنم باور نمیبنی مگر دلم گرفته
این شهر مرا دیوانه میخواند کجایی
دل نمیداند که دنیای مرا ماتم گرفته
نمیبنی مگر دلم گرفته …
شهزاده نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشته از کمان دردانه که هستی
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است