رقصای آخر برگ بی جون
کندن از شاخه ی ناامیدی
رد شدی له شدم زیر پاهات
دیر به داد دل من رسیدی
مزه ی شادی از زندگیم رفت
بس که چشم انتظار تو بودم
شادیم شادیای قدیمی
مث وقتی کنار تو بودم
مث بوی نم و برگ پاییز
که تو دلم بی تو جایی نداره
عاشق ابر و بارونم اما
بی تو بارون صفایی نداره
بی تو بارون صفایی نداره
بی تو بارون که بارون نمیشه
نیستی از خونه بیرون نمیرم
خیس بارون شم از پشت شیشه
رفتی و شهر خاکستری شد
آسمونم میخواد کم نذاره
گرد مرگو میپاشه تو کوچه
غم یه شهر رو سینم سواره
سرنوشتم مث قطره ای که
آخرش از خودش خسته میشه
...
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است