خالی نمیشم از غمی که حق من نیست
روزی هزار بار مردم و غم هام نمردن
این گریه ها کهنه ی بی وقفه ی من
انگار از تاثیر هیچ بوی نبردن
یه عمره از دور منو دریا میبینن اما
درونم چیزی جز سراب و غم نیست
من از خودم گلایه دارم دردم اینجاست
این زندگی چیزی که من میخواستم نیست
از من فقط یه اسم مونده و یه سایه
اما میدونم هیشکی جز من متهم نیست
این اعتراف آغاز یک پایان تازس
این زندگی چیزی که من میخواستم نیست
از من فقط یه اسم مونده و یه سایه
اما میدونم هیشکی جز من متهم نیست
این اعتراف آغاز یک پایان تازس
این زندگی چیزی که من میخواستم نیست
این زندگی چیزی که من میخواستم نیست
این فاجعه دائم داره تکرار میشه
پنجره ای که رو به دیوار باشه هر روز
بعد از یه مدت از خودش بیزار میشه
مثل یه پروانه که وابستس به پیلش
...
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است