هم عاقبت مردم کاشانه به دوشم
من گام و گذر را به رسیدن نفروشم
من صورت ماتی که به آیینه نیاید
شعری که نه دیوانه نه فرزانه درآید
صدایم بزن
که شاید
زمستان من
سرآید
مرا زنده کن
به تابیدنی
که تنها ز رویت
برآید
صدایم بزن
که بی تو
فرو خفته در
سکوتم
به بال و پری
نجاتم بده
که من رو به رو
با سقوطم
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است