پیش از خداحافظی ات چتری به دستت می دهم
آهی به راهت می کشم شاید که برگردی
به جای هر حرفی فقط خطی
ز چشم خیس خود تاب نگاهت می کشم
باران نبارد می روی ، این بغض بی صاحب چرا
از تو ندارد پیروی ، بی من شدی راهی چرا
از من نمی خواهی چرا
کاری کنم پیدا کند پایان خوش این ماجرا
قطار می رود ، تو می روی
تمام ایستگاه می رود ، و من چقدر ساده ام
که سال های سال ، در انتظار تو
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است